۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

چی لی لان

چی لی لان نوعی فالگیری دربین شاهسون های ایل بغدادی است که بطور گروهی بین آنانی که دوبیتی های فال بایاتی را میدانند خوانده میشود وآخرین فال بایاتی (مثل فال حافظ) بیان کننده سرنوشت افراد موردنظر فال یعنی جوانان وزوج های دم بخت میباشد.گفته میشود که خوانندگان فال بایاتی بایستی از آدم های خوش قلب وخیرخواه انتخاب شوند.ذیلا چند فال بایاتی را بعنوان نمونه نقل قول کرده ایم.وبلاگ آورنده فال بایاتی راهم آدرس داده ایم تاخودتان هم بیشتربگردید وبیشتر بدانید:

Qarşıda qoç yatıbdı/ Qoç buynuzu çatıbdı/Heyif qoç emegine/Qurru yerda yatıbdı
3(yaxçı)
Qaraqandan qar göndar/Ağ dasmala sar göndar/Müşgil işim düşübdü/İmamlardan car göndar
4 (yaxçı)
Ağ at biçinda gazar/Buxav qiçinda gazar/Qurban olum qardaşa/Xanlar içinda gazar
5 (yaxçı)
و..........

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

ايل شاهسون بغدادي

سابقه تاريخي :
درباره شاهسونهاي بغدادي و پيشينه تاريخي آنها مينورسكی و هنري فيلد مطالبي نوشته اند. مينورسكي معتقد است كه اينها در زمان شاه عباس اول از شيراز به ناحيه ساوه آمده اند.(1) هنري فيلد مي نويسد: "...اعتقاد بر اين است كه شاهسونهاي بغدادي در خلال عصر صفوي مهاجرت كرده و در نزديكي بغداد مسكن گرفته اند و در زمان نادرشاه از آنجا به شيراز برگشته اند. در زمان كريم خان زند جاي ثابت و مشخص نداشته اند، تا اينكه به آقا محمد خان قاجار پيوسته اند و او ايشان را در زيستگاه كنوني شان مستقر ساخته است."(2)
اينكه هنري فيلد از مهاجرت شاهسونهاي بغدادي در دوران صفوي به نزديكي بغداد سخن مي گويد، با توجه به سياست جابجايي ايلات و عشاير آن زمان ممكن است صحيح باشد. اما رديابي اين امر در منابع آن دوران براي نويسنده اين مقاله ميسر نگرديده است. متاسفانه هيچكدام از محققين دانشمند قول خود را مستند به مرجع موثقي نكرده اند.
مرحوم فتح السلطان- علي اكبر خان قرابيگلو- از عمويش ايمانعلي خان نقل مي كرد كه هفتاد طايفه لك و آرخلو در مرز عثماني سرحد دار ايران بوده اند كه توسط نادر به خراسان كوچانيده شده اند. پس از مرگ نادر شاه به شيراز آمده اند و پس از مرگ كريم خان توسط آقا محمد خان قاجار در منطقه ساوه استقرار پيدا كرده اند. شواهد چندي وجود دارد كه نظر خود شاهسونهاي بغدادي را مقرون به واقع نشان مي دهد:
الف - وجود چنين باوري كه نادر آنها را به خراسان كوچانيده است.
ب- وجود ترانه هايي كه در آنها مسير احتمالي مهاجرت اينان (تبريز، خراسان، شيراز، و مناطق آخرين محل استقرار) اشاره شده است.(3)
ج- اينكه در منابع تاريخي معاصر نادر از انتقال ايلات و عشاير از نواحي ذهاب و كركوك به خراسان سخن رفته است. به طوريكه محمد كاظم در ذيل وقايع حمله نخست نادر به بغداد مي نويسد كه وي از منطقه ذهاب" ...جماعت قرابيات و زنگنه و باجلان را كوچ داده، روانه ديار خراسان نمود كه رفته در محال دارالسلطنه هرات سكنا نمايند... و بقدر چهار-پنج هزار نفر از آن جماعت ملازم گرفته مامور ركاب گردانيد."(4)
ميرزا مهدي خان استرآبادي نيز در ذيل وقايع نخستين حمله نادر به بغداد از كوچانيده شدن گروهي از طايفه از بغداد به خراسان سخن مي گويد. وي مي نويسد:"... دوهزار نفر از طايفه بيات [را] كه در هشت فرسخي كركوك سكني داشتند، كوچانيده روانه خراسان ساختند.(5)
د- وجود جماعت شاهسون در نواحي كركوك: در سياحتنامه حدود محمد خورشيد پاشا عضو كميسيون تعيين حدود ايران و عثماني – به وجود سي خانوار چادرنشين « شَهسَوَن« ( افراد ايل شاهسون بغدادي نيز خود را شَسَوَن مي نامند) در دوز خورماتو به سال 1264 ه.ق. اشاره شده است.(6)
ه - امكان رديابي برخي از طوايف مهم ايل شاهسون بغدادي در سابقه تاريخي مناطق شرق و جنوب تركيه، شرق و شمال سوريه، و شمال عراق.
لك: عباس عزاوي مي نويسد كه لكها از قبائل ايراني هستند كه در شمال و جنوب عراق پراكنده اند و در بخش مندلي تابع قبيله قراالوس بوده اند.(8) در مورد لكهاي تابع قبيله قراالوس نكته جالب توجه در اينجاست كه اينان در سال 1120ه.ق.(يعني در حدود 25سال قبل از كوچ احتمالي ايل بغدادي به خراسان)ترك زبان و شيعه مذهب بوده اند.(9) پيشتر از اين تاريخ، اسكندر بيك تركمان نيز ذيل وقايع سال 1034 ه.ق.-حمله شاه عباس به بغداد- از قلعه لك بغداد(=قلعه زهاب) واقع در نزديكي قلعه مندلي، و پيوستن دارنده آن-حاجي بيك لك- به شاه عباس و مورد مرحمت قرار گرفتنش سخن به ميان آورده است(10) كه با توجه به وحدت مكاني، بعيد نيست لك متعلق به قبيله قراالوس از بقاياي لك مورد اشاره اسكندر بيك بوده باشد. محمد خورشيد پاشا نيز در سياحتنامه حدود به وجود پنجاه خانوار چادرنشين لك در دوزخورماتو و هشت خانوار در كركوك اشاره دارد.(11) كارستن نيبور نيز در سال 1764 م. از وجود يكهزار چادرنشين لك در ناحيه بين سيواس و آنكارا خبر مي دهد.(12)
موصلو: از طوايف تركمان نواحي دياربكر و يكي از دو طايفه بزرگ آق قوينلوها بوده،و حكومت آنجا را در زمان سلطنت آق قويونلوها در دست داشته است. موصلوها به سركردگي امير بيك موصلو در سال913ه.ق. به نيروي شاه اسماعيل پيوستند و از جمله قزلباشان شدند. يحيي بن عبداللطيف قزويني ذيل وقايع اين سال مي نويسد:"... امير بيك موصلو كه از جانب آق قوينلو مدتها والي ديار بكر بود، با اقوام و اتباع واويماق موصلو به عز بساط بوس همايون مفتخر گشت و هداياي بسيار به موقف عرض رسانيد و ديار بكر داخل محروسه شد و ايالات آنجا به پيرمحمد خان استاجلو قرار گرفت... و حضرت اعلي ، امير بيك موصلو را به منصب مهرداري همايون سرافراز گردانيد(13) از سال 927تا 935 ه.ق. نزديك به يك دهه حكومت در بغداد در دست بزرگان موصلو بود، تا اينكه در سال اخير شاه طهماسب آنجا را فتح كرده و به حكومت آنان خاتمه مي دهد.(14)
دوگر: از طوايف مهم ساكن آناطولي، سوريه و عراق- موصل-ماردين و كركوك-دقوق-كه درگيريهاي بين قراقويونلوها و آق قويونلوها موجبات تقسيم و پراكندگي بسيار آنان را فراهم آورد. از طوايف دوگر در ناحيه اردبيل نيز وجود دارند كه توسط قراقويونلوها به آنجا كوچانده شده اند و اصالتا متعلق به دوگرهاي "اورفا" مي باشند.(15) ابوبكر طهراني درباره دوگرها مي نويسد:"... دمشق خواجه كه از امراء دگر بود و بيست هزار خانه را سردار و صاحب اختيار بود و رها (=اورفاي امروز)... و حران ... از آن او بود... در كنار آب فرات قشلاق [گرفت] و يغموربيك... كه مهتر امراء دگر بود با هزارخانه كه تابع او بودند و سه هزارخانه ديگر نوكر عثمان بيك (=پدربزرگ اوزون حسن) شدند.(16)
اين قول ميزان اعتبار و نفوذ دوگرها را در منطقه شمال عراق و شرق عثماني در زمان تيموريان نشان مي دهد. بنا به نوشته كارستن در سال 1776م. از جماعت دوگر يكهزار خانوار چادرنشين در ناحيه اورفا زندگي مي كرده اند.(17)
كوسه لر: بزرگترين طايفه شعبه لك ايل شاهسون بغدادي است. بر اساس گزارش هاي اسكان عشاير در عثماني، در سال 1708م. جماعت حاجي بهاءالدين لو در قريه «كوسه لر» از توابع گلنار اسكان داده مي شوند.(18) در قرن نوزدهم نيز، بنابر تحقيقات فاروق سومر، طايفه كوسه لر در «نازيللي» ولايت آيدين زندگي مي كرده اند.(19) در داستان «دوقلوهاي ترك» خانم جاهيد اوچوق از «مزرعه كوسه لر» ياد شده است.(20) هم اكنون در شمال آنتاليا محلي بنام كوسه لر وجود دارد و افراد بسياري نيز در محلات فاتح، بايرم پاشا، زيتون بورنو، باغچه لياولر، كوچوك كوي، يدي كوله، باغجيلار، قاضي عثمان پاشا، مرتر، حوجا مصطفي پاشا، و باكيركوي استانبول زندگي مي كنند كه نام فاميلشان «كوسه لر» است.
كلوند: بنابر گزارش محمد خورشيد پاشا در سياحتنامه حدود، در سال 1264ه.ق. بيست و پنج خانوار چادرنشين از طايفه كله وند در دوزخورماتو زندگي مي كرده است.(21)
و- وجود مشابهت لهجه يي و همگوني ضرب المثلها و داستانها بين شاهسونهاي بغدادي و طوايفي از تركهاي كركوك كه ساكن "تل عفر"، "آلتين كوپرو"، "تيسين"، "بشير"ريا، "تازه خرماتو"،" توزخرماتو" ، "امام زين العابدين"، "قاراتپه"، و "بيات لار" هستند.(22)
با توجه به شواهدي كه ارائه شد، نويسنده بر اين باور است كه هسته اوليه ايل شاهسون بغدادي از نواحي كركوك به درون ايران كوچانده شده، و به احتمال قريب به يقين از همان بياتها و يا طوايف ابوابجمع و وابسته يي بوده است كه ميرزا مهدي خان استرآبادي به كوچ آنان از كركوك به خراسان اشاره كرده است.(23)
درباره نحوه مهاجرت و وضعيت ايل طي مدت استقرارش در خراسان و شيراز منبع موثقي در دسترس نيست. مرحوم فتح السلطان، كه بيش از يك صد سال عمر كرد (وفات1357ش)، از قول عمويش ايمانعلي خان كه يكصدو بيست سال عمر كرده بود، براي نويسنده نقل مي كرد كه: جاني بيگ بزرگ ايل در سرحد عثماني بوده است. سرخاب، يوسف و قاسمعلي خان برادران او بوده اند و قاسمعلي خان سركرده نظامي ايل بوده است. در دوران ؛آشوب و سقوط اصفهان ، احمدپاشا از قاسمعلي خان قول عدم تعرض گرفته مناطق غرب ايران را به تصرف خود در مي آورد. نادر در حمله به بغداد پس از غارت ايل امر به كشتن قاسمعلي خان مي دهد ولي با وساطت ميرزا مهدي خان از كشتن او صرف نظر مي كند. طوايف لك و آرخلو به خراسان عزيمت مي كنند و قاسمعلي خان به خدمت نادر در مي آيد و به مقام ميرآخوري مي رسد. در بازگشت از هند به دليل سرپيچي از امر نادر و به همراه آوردن غنايم مغضوب واقع شده و (به امر نادر گوش و يا بينياو را مي برند). وي در همين زمان در خراسان فوت مي كند و در كنار سقاخانه حرم امام رضا(ع) به خاك سپرده مي شود. به دنبال اين حادثه، ايل شاهسون بغدادي اعتبار نخستين خود را از دست داده و در پي مرگ نادر از خراسان به شيراز مهاجرت كرده است. در شيراز، كريم خان زند به اميد چيرگي بر دشمنان با علي خان شاهسون از تيره قاسملو پيمان اتحاد مي بندد. پس از پيروزي كريم خان، علي خان شاهسون رئيس سواره نظام ايل شاهسون بغدادي در نزد او مي شود. با مرگ كريم خان ايل شيراز را ترك مي كند و سرانجام توسط آقا محمدخان در منطقه ساوه مستقر مي گردد.
صحت تاريخي اين قول بر نويسنده اين رساله معلوم نشد. هرچند در كتاب فريزر از قاسم بيك خان، كه ناظم مناظم و اعتمادالدوله نادر بوده، ذكرنامي شده(24) و از علي خان شاهسون در ذيل وقايع دهه 1170ه.ق. از قبيل سركوب افغانها در مازندران، مبارزه با نصيرخان در حاشيه خليج فارس، محاصره اروميه، مبارزه با زكي خان، و محاصره كرمان و مبارزه با تقي خان دراني- مبارزه اي كه به مرگ عليخان انجاميد- در منابع دوره زنديه به تفصيل سخن رفته است.(25)
درباره انتقال اين ايل از شيراز به منطقه ساوه، در ذيل ميرزا عبدالكريم بر تاريخ گيتي گشا از كوچانيدن ايلات عراقي از شيراز به عراق توسط آقامحمدخان قاجار به هنگام ورود به شيراز سخن به ميان آمده است، اما نامي از ايلات كوچ داده شده برده نشده است.(26)
مع الوصف، وجود طوايف و تيره هاي همنامي چون:لك، آرخلو، احمدلو، موصلو، و قوتولو بين ايلهاي بغدادي و قشقايي ، و اظهار صريح عشاير متعلق به تيره توللي در هر دو ايل مبني بر وجود همبستگي تاريخي با يكديگر، جاي شبهه اي در انتقال ايل شاهسون بغدادي از شيراز به منطقه ساوه باقي نمي گذارد. بعلاوه اينكه، ترانه اي بين عشاير شاهسون بغدادي وجود دارد كه در وصف كوههاي شيراز است و گوينده آرزوي گذر از آنها را مي كند.(27) نيز هنري فيلد از علي قوردلوهاي كوهمره سخن مي گويد كه همنام با يكي از طوايف شعبه لك ايل شاهسون بغدادي است.(28)
اما، نخستين سندي كه حكايت از استقرار ايل بغدادي در بودباش كنوني اش مي كند، به سال 1220 ه.ق. باز مي گردد كه طي آن ايل بيگي گري " طايفه شاهسون " بغدادي به همت خان از طايفه ساتلو داده شده است.(29) هر چند جزو اسناد ملكي سندي به تاريخ 1200ه.ق. وجود دارد ولي نامي از شاهسون بغدادي در آن برده نشده است.
ساخت اجتماعي :
ايل شاهسون بغدادي از دو شعبه يا طايفه بزرگ، بيست ونه طايفه، و بيش از دويست و بيست تيره و چند صد گوبك تشكيل مي گردد. از اين ميان تنها تيره و در داخل آن گوبك است كه اعضايش از نياي واحد به وجود آمده اند، طوايف به دليل وسعت محل زيست و پيوستن افراد و جماعات مختلف به آنها، بتدريج، اين ويژگي را از دست داده اند. وجود اصطلاحاتي چون: خاصا( يعني تيره هاي خودي)، الوار(يعني تيره هاي پيوسته به طايفه)، و چيراغاگلمه ( يعني فردي يا افرادي كه به ميان طايفه آمده و با گذشت زمان صاحب گوبك و تيره شده اند) حكايت از اين نوع اختلاطها دارد ، كه طوايف و در نهايت ايل را از يكدستي نژادي خارج كرده است. از بيست ونه طايفه تشكيل دهنده ايل شاهسون بغدادي براي هر يك از طوايف سلدوز، دوگر، موصلو، نيلقاز، قتلو، شرفلو، دولتوند، قاراقويونلو و كرد مي توان سابقه تاريخي مستقل و وابستگي قومي جداگانه جستجو كرد. در حاليكه اكنون تحت نام واحد ايل شاهسون بغدادي شناخته مي شوند. از اين ميان بويژه طايفه كرد در سالهاي پاياني قرن سيزده قمري، و بدستور نايب السلطنه اميركبير، جزو ابوابجمع ايل شاهسون بغدادي قرار گرفته است. سند مربوطه چنين است. " هو –بر حسب امر و رقم مبارك، حضرت اقدس اسعد اشرف ارفع امجد والا آقاي نايب السلطنه اميركبير روحنافدا طايفه اكراد را سپرده عاليجاه مجدت همراه عباسقليخان (ايل بيگي لك) فرموده اند. لهذا ريش سفيدان طايفه مزبور را قلمي و اظهار مي دارد كه بر حسب رقم مبارك خود را سپرده به عاليجاه مشاراليه دانسته صاحب اختيار و بزرگ خود بدانند، در جميع امور و كارها عرايض خود را به عاليجاه مشاراليه اظهار دارند كه در امور و خوب و بد طايفه مذكور عاليجاه مشاراليه مسئول خواهد بود. از قرار رقم مبارك و امضاي اينجانب طايفه مزبور تخلف و تجاوز نورزند و در عهده شناسند، تحرير في شهر رجب المرجب 1294 طايفه خمسلوي قزوين و كردستان نيز در اين سالها موصوف به بغدادي شده اند.
مجله تاريخ/سال يكم-شماره يكم، بهار 1379/دكتر عطاءالله حسني

۱۳۸۸ خرداد ۶, چهارشنبه

تاریخچه شهرتکاب وایل افشار

اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای بزرگی است که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایه‌های سلسله صفوی را بنیاد گذاردند. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم مى‏شد: یکى قاسملو و دیگرى ارخلو یا قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحى ابیورد و دره گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدى باشند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند.واژه افشار به معنی چابک و علاقه‌مند به شکار است. وازه افشار از ایل افشرانلو یا هفت شرانلو گرفته شده است که این ایل به همین نام هنوز در شمال خراسان زندگی میکنند. توتم و حیوان مقدس قبیله افشار در قدیم گونه‌ای از عقاب به نام تاوشائچیل بوده که اغلب شکار خرگوش می‌کند. زبانهای رایج درتکاب شامل کرمانجی، کردی سورانی و ترکی میباشد. کرمانجی که در گذشته در بیشتر نواحی و روستاهای تکاب رایج بود بتدریج توسط زبان ترکی جایگزین شده‌است. گویش کرمانجی که شاخه بزرگی از زبان کردی شمال میباشد هنوز در طوایف شاقی (شقاقی،شکاکی)، شرانی، موصولانی(موصلانلو)٬ زاخورانی (زعفرانلو) و صربیانی که ایل افشار را تشکیل میدهند در منطقه افشار تکاب تکلم میشود. ایل بزرگ افشارکه در شرق ترکیه ساکن میباشند نیز به کرمانجی صحبت میکنند.با تحقیقات اخیر ونشانه های بجا مانده مشخص شده که ایل افشار که تاکنون فکر میکردند ترک تبارند کرد تبار بوده وبه زبان کردی شمال یعنی کرمانجی صحبت میکرده اند ولی بدلیل اینکه زبان حاکم ان زمان ترکی بوده است ( برخلاف این زمان که فارسی زبان حاکم است دران هنگام در دربار ونامه نگاریها از زبان ترکی استفاده میشده است ) به اشتباه ترک نامیده شده اند. بطور مثال زبان بازماندگان ایل افشار درحوالی درگز و باجگیران همچون ایلات شمال خراسان مثل زعفرانلو-شادلو کرمانجی میباشد وزبان ایل بزرگ افشار شرق ترکیه نیز کرمانجی بوده وزبان طایفه های ایل افشار درمنطقه تکاب و شاهیندژ (اذربایجان غربی) مثل طایفه های شاقی شقاقی-شکاکی - شرانی- موصولانی موصلانلو- زاخورانی زعفرانلو - صربیانی نیز کرمانجی میباشد.غذای محلی ایل افشار در منطقه افشار تکاب کله جوش یا ماوکا نام دارد. لبنیات مصرفی افشاریها نوعی پنیر ریز بسیار خوشمزه ومقوی بنام شور است که همراه با کره محلی مصرف شده و فقط در این ناحیه ازایران یافت میشود.خوراک مخصوصی که موقع دندان در اوردن کودکان شیر خوار پخته و به انها داده میشود دَََََنَک نام دارد که ازحبوباتی مثل نخود وماش درست میشودوسبب تقویت دندانهای نوزاد میشود.لباس سنتی ایل افشار درمنطقه افشار تکاب همچون کرمانجهای ترکیه وخراسان میباشدکه تا چند سال پیش استفاده میشد. لباس مردانه شامل پیراهن سفید با دکمه هایی در کنار سینه بوده وشلوار مشکی با فاق خیلی بلند و دستاری بر سر بنام کلودستمال وشالی بدور کمر بوده است. لباس زنانه نیز دامنی تا زانو با چینهای بسیار زیاد و رنگارنگ با نواری مشکی یا سفید در زیر ان و جلیقه ای که به دو طرف ان ردیف سکه های نقره ای وصل میشود ودستار سر منگوله دار و روبنده ای بنام پوشون میباشد. و روسری زنان نیز موخورو نام دارد که ازنوارهای مشکی و قهوه ای تشکیل شده است وروی این روسری هم دستار سر قرارمیگیرد. کلاغی نیز نام نوعی سربند است.سلسله نیز که اززنجیری از سکه های نقره و قدیمی تشکیل شده از بالای سر تا زیر چانه بسته میشود. این پوشاک هنوزتوسط پیرمردان و پیرزنان این نواحی استفاده میشود.فرش افشار که از پشم گوسفند و رنگهای طبیعی بافته میشود شهرت جهانی داشته و به فرش اهنین معروف است.نقش ونگارهای این فرش و نیز گلیم افشار که در انهاشکل ماهی وقوچ ودیگر حیوانات دیده میشود در همه نقاط اسکان ایل افشار در ایران وترکیه و شمال عراق مشابه است. رقص محلی در مناطق ایل افشار با گرفتن دستهای یکدیگر وحرکات موزون انجام میشود

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

شاهسون


شاهسون . [ س َ وَ ] (اِخ ) در ترکی یعنی:"دوستدار شاه" یا" شاه دوست" . مرکب از:" شاه" فارسی و «سون » ترکی . و این نام را شاه عباس بر فوجی از سپاهیان گذاشت که خاصه ٔ خوداو بودند و فرمان داد هر ایلی که خواهد نام خود را برداشته باین ایل تازه درآید و این نام بر خود نهد و با آنها در بهره ٔ عنایات شاهی شریک باشد. گویند در همان روز اولی که این حکم را کرد ده هزار نفر در آن داخل شدند.(ناظم الاطباء). نام عده ای از قبایل ترک ساکن ایران است که اکنون باید آنها را ترک نامید. معنی این کلمه دوستداران شاه است . شاه عباس اول پس از تسلط بر قبایل ترک عده ای از قبایل مختلف ترک را دعوت کرد که در گروه جدیدی شرکت کنند و نام قزلباش را به آنها داد که به شاهسون نامیده شده اند. در دوران حکومت صفویه بدست این گروه کارهای بسیار بزرگی از آنجمله نگهداری فرمانروایان صفویه برآمد و روزگاری نیز عده ٔ آنها به صد هزار خانوار بالغ گردید ولی بتدریج از تعداد ایشان کاسته شد. در بعضی از مراجع آمده است که تأسیس این گروه بدست پدر شاه عباس بوده است نه خود شاه عباس و این عده در دسته ٔ طرفداران و فدائیان و غلامان خاندان صفویه بودند و در ترویج و گسترش عقائد مذهبی صفویه بسیار مؤثر بوده اند. (از دائرة المعارف اسلامی ).

شاهسون اینانلو

شاهسون اینانلو. [ س َ وَ ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از ایلات اطراف قزوین است که دارای 150 خانوار میباشد مسکن ایشان بلوک رامند و افشار است و قشلاق آنها در جنوب قزوین از بلوک زهرا تا اشتهارد ییلاق آنها خمسه است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 171، 269، 368). مینورسکی در سازمان حکومت صفوی (ص 191) مینویسد: شاهسون اینانلو، هنوزدر نواحی ساوه هستند اما معلوم نیست که از حوالی مغان یا اردبیل به آنجا کوچانیده شده باشند، آنان قسمتی از ایلات ترکمان هستند که در سراسر ایران و ترکیه پراکنده می باشند و غالباً با افشار درهم آمیخته اند.
شاهسون افشار

شاهسون افشار. [ س َ وَ اَ ] (اِخ ) نام یکی از ایلات خمسه است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 275).
شاهسون بغدادی

شاهسون بغدادی . [ س َ وَ ن ِ ب َ ] (اِخ ) از ایلات اطراف تهران ، ساوه ، زرند و قزوین . مرکب از 7419 خانوار است که ییلاقشان خلجستان و فراهان و قشلاقشان ساوه و زرند میباشد و در اطراف قزوین به 30 طایفه منقسم میشوندو چادرنشین هستند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 112).
شاهسون دویزن

شاهسون دویرن . [ س َ وَ دَ زَ ] (اِخ ) نام تیره ای از شاهسون : ایلات عمده ٔ خمسه . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 37).